معنی معادل فارسی اکیپ
حل جدول
گروه مجهز
اکیپ
گروه
معادل فارسی مایکروویو
تندپز
معادل فارسی هیدروتراپی
آبدرمانی
معادل فارسی ژیروسکوپ
دوران نما
معادل فارسی ژئولوژی
زمینشناسی
معادل فارسی تاکتیک
راهبرد
معادل فارسی اتیکت
بهانما
معادل فارسی پرسپکتیو
دورنما
معادل فارسی پارکومتر
توقف سنج
معادل فارسی بن
بهابرگ
فرهنگ عمید
دسته، گروه،
فرهنگ معین
(اِ) [فر.] (اِ.) گروهی از افراد که کار مشترکی انجام می دهند، دسته، گروه.
فرهنگ واژههای فارسی سره
همدستگان، هم گروه
فرهنگ فارسی هوشیار
دسته ای از کارگران که به کاری مشغول باشند
معادل ابجد
529